در هیاهوی زندگی، دریافتم کسی هست
که اگر بخواهد می شود
و اگر نخواهد، نمی شود؛ “به همین سادگی”!
کاش نه می دویدم و نه غصه می خوردم،
کاش فقط او را می خواندم…
با رفتنت ای زهرا ، از خانه صفا رفته
زینب به حسین گوید، مادر به کجا رفته
این خانه پس از زهرا گردیده عزا خانه
زهرای مرا کشتند تنها و غریبانه
با آنکه نمی گفتی در کوچه چه ها رخ داد
اما به سوال من رخسار تو پاسخ داد
می خواست با علی سوی مسجد رود ولی
دردا که تازیانه ی غنفز امان نداد
می خواست که دهد جان به بشت در
جون بی کسی علی دید جان نداد
هر قهرمان کند به نشان خود افتخار
ولی زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد
« عزیزم تا در فکر آنی که چه بخورم که خلق را خوش آید و چه بگویم که خلق را خوش آید،به مقصود نخواهی رسید »
شهید دستغیب علیه الرحمة، کتاب توحید.