الهی ، داراتر از من کیست ، که تو دارایی منی☼ ...♥
( علامه حسن زاده آملی )
◄ احساس نوشت ► :
معبودا ! خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای قرآن تو
الهی ، داراتر از من کیست ، که تو دارایی منی☼ ...♥
( علامه حسن زاده آملی )
◄ احساس نوشت ► :
معبودا ! خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای قرآن تو
مسئله این نیست که خدا را می بینیم یا نمی بینیم،
مسئله اینست که با خداست که می بینیم . . .
خدا نوشت ♣
پروردگارا
دوستان عزیز عید نوروز رو به همتون تبریک میگم ایشالله زیر سایه آقا امام زمان (عج) زندگی زیبا و شاد و پر برکتی همراه با خانواده عزیزتون داشته باشید
ایشالله نوروز بهتون خوش بگذره
دوست دارم تو تحویل سال این دعا ها رو کنید :
ظهور آقا امام زمان (عج)
شفاء برای تمام بیماران ( یامن اسمه دوا وذکره شفا)
خدا هیچ پدر و مادری رو شرمنده فرزندش نکنه تو این روزها
آدم دلش میگیره وقتی میره بیرون یه خانواده ای رو میبینه که با بچشون امدن بیرون بچه هی دوست داره یه چیزی بخره ولی پدر پول نداره. دل ادم به درد میاد
بیایم دستشون رو بگیریم
و خدا رو شاکر تمام نعمت هاش باشیم و هیچوقت ناشکری نکنیم
و هر وقت ناشکر شدیم و غر زدیم حتما یه سر به بیمارستان ها بزنیم
در آخر خوبی و بدی تو سال 1392 ازم دیدید حلال کنید
جاذبه سیب ، آدم را به زمین زد
و جاذبه زمین ، سیب را .
فرقی نمیکند؛
سقوط ، سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست
به جاذبه ای می اندیشم که پروازم میدهد ،
خدا ...
آه! ای ابر بهاری مویه کن روح تبدار مرا پاشویه کن
این گران باری که بر دل میبرم هم تو میدانی چه مشکل میبرم
هستیام در پای آن سرمست رفت آه! ای یاران دلم از دست رفت
انتهای هر چه رسوایی منم عاشق شبهای تنهایی منم
بارها با لاله صحبت کردهام بارها با ماه خلوت کردهام
فکر من از آسمان ، آبی تر است روح من با عشق عنابی تر است
من سر هر کوچه یا هو میزدم پیش پای عشق زانو میزدم
آه ! آه ! ای شاعران نسترن گل به گل داغ است کتف شعر من
با جدایی خو گرفتن مشکل است از شقایق رو گرفتن مشکل است
او شبی آمد... مرا ویرانه کرد او مرا یک باغ بیپروانه کرد
شوخ چشمست و دلم در بند اوست هر چه هست از چشم پر نیرنگ اوست
دل مرید کیش اشراقیش شد دل اسیر ایها الساقیش شد
او که خویشاوند نزدیک گل است شرح احساسات سبز بلبل است
او که با آیینه ها مانوس بود چشم او یک کاسه اقیانوس بود
در نگاهش آسمانی راز داشت کهکشان در کهکشان اعجاز داشت
آمد از نُه توی جنگلهای راز آمد از آنسوی پرچین نیاز
آمد از دردش پُرم کرد و گذشت در وفا سیلی خورم کرد و گذشت
مثل شمع بزمی آبم کرد و رفت عشوهای کرد و خرابم کرد و رفت
این هم از یک عمر مستی کردنم سالها شبنم پرستی کردنم
آی دل ... زهر جدایی را بخور چوب عمری بیوفایی را بخور
آی دل ... دیدی که ماتت کرد و رفت خندهای بر خاطراتت کرد و رفت
من که گفتم این بهار افسرده نیست من که گفتم این پرستو مرده نیست
وه ... عجب کاری به دستم داد دل هم شکست و هم شکستم داد دل
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صلوات